دختر خیابونی

نوشته های دختر خیابونی

دختر خیابونی

نوشته های دختر خیابونی

ترجمه ی East Northumberland High

مشکل من این نیست که دلم برات تنگ شده

مشکل من این نیست که تو رو بوسیدم

من پی بردم و کشف کردم

که تو اون چیزی که در موردت فکر میکردم نیستی

تو در جایی گرفتار شدی

که به زودی از قلب من پاک خواهی شد

حدس میزدم از آن نوع پسر هایی هستی که دوست دارم

اگر که در یک جایی در بلندترین نقطه ی شمال گیر افتادم

فقط برای استراحتی کوچک در زندگیم بود

اما انسان ها تغییر میکنند

و من به خاطر این از خدا ممنونم

چون قبلا دوست داشتم  دلیل نمیشه که الانم دوستداشته باشم

مشکل تو به دلیل عدم سعی و تلاش نیست

چون تو تلاشت رو کردی

تو فقط وقتی دروغ میگی در بهترین حالت خودت هستی

حالا تو اینجا ایستادی

و چیزهایی میگی که فکر میکنی من نیاز دارم بشنوم

اما و در حال اشتباه کردن هستی

من در حال حاضر دیگه اینجا نیستم عزیزم

وقتی تو نزذیکم هستی

من نمیتونم به وضوح ببینم

احساسات هنوز قابل لمس هست

اما وقتی چند قدم ازت دور میشم

انگار که روز من روشن میشه

آره تو نمیتونی به عقب برگردی

همه چیز در گذشته هست

حدس می زنم

که تو به اون خواهی خندید

و اگه سردرگمی وجود داره

بزار که بهت بگم که فقط فریب های تو هست

یه مدرک بیار

چون مردم تغییر میکنن

و به خاطر این از خدا ممنونم


نظرات 1 + ارسال نظر
صالح اشرفی (ایتیرمه منی...) دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.ashrafi.blogsky.com

Bravo , that was fantastic translation..I appreciate you .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد