همه به یک الهام نیاز دارند
همه به یک آهنگ نیاز دارند
یک موسیقی زیبا
وقتی که شب دراز می شود
چون هیچ تضمینی وجود ندارد
برای اینکه زندگی آسان است
وقتی دنیای من در هم میشکند
وقتی هیچ نوری برای شکستن تاریکی نیست
آن وقت است که من به تو نگاه میکنم
وقتی امواج به ساحل جاری میشوند
و سیل ایجاد میکنند
و من دیگر راه خانه ی خود را پیدا نمیکنم
آن وقت است که به تو نگاه میکنم
وقتی به تو نگاه میکنم بخشش رو میبینم حقیقت رو میبینم
تو من را برای خودم دوست داری
مانند ستاره ها که به ماه میچسبند
همینجا که ما بهش تعلق داریم
و من میدونم که دیگه تنها نیستم
تو مثل رویا برای من به نظر میرسی
مثل یک شیشه ی رنگی که من رو پوشش میده
و همه چیزی که من نیاز دارم نفسهایی هست که کشیدم
آیا نمیدانستی که چقدر زیبایی؟
نباید این کارو انجام میدادم
باید وانمود میکردم نمیدونم
مثل اینکه نمیدیدم
مثل اینکه نمیتونستم ببینم
نباید از همون اول بهت نگاه میکردم
باید فرار میکردم
باید وانمود میکردم که نشنیدم
مثل اینکه نمیشنیدم
مثل اینکه نمی تونستم بشنوم
نباید عشقت رو از همون اول میشنیدم
بدون کلمه ای تو بهم عشق رویاد دادی
بدون کلمه ای تو عشقت رو بهم دادی
و منو با نفسهات پر کردی و بعدش فرار کردی
بدون کلمه ای تو ترکم کردی
بدون کلمه ای عشقم رو رها کردی
نمیدونم چی باید بگم لبهام غافلگیر شدن
چون بدون کلمه ای اومدی
چرا اینقدر سخت می شه؟
چرا به طور مداوم سخت و درد ناک می شه؟
به جز وقت هایی که میفهمم این حقیقته که دیگه نمیبینمت
و دیگه تو هیچوقت اینجا نخواهی بود
در غیر این صورت مثل قبل خواهد بود
بدون کلمه ای عشقت رو بهم یاد دادی
و حالا که داری می ری لبهام غافلگیر شدن
چون بدون کلمه ای داری میری
وقتی بهت اجازه ی یک قدم دورتر شدن رو میدم
چشمام پر از اشک میشه
وقتی تو یک قدم دورتر میشی
اشکهام بیشتر فرو میریزه
همانطور که حرکت میکنی به جایی که در دسترس من نیستی حتی اگر یکم از دستام دور بشی
دیگه نمی تونم بگیرمت و فقط می تونم گریه کنم
باید چیکار کنم؟باید چیکار کنم؟ تو داری میری
باید چیکار کنم؟باید چیکار کنم؟ تو داری منو ترک می کنی
عاشقتم عاشقتم من بدون تو فقط گریه می کنم
اما تو نمیتونی بشنوی به خاطر اینکه من در درونم فریاد میزنم
تمام طول روز من تلاش میکنم که تو رو فراموش کنم
اما بازم بهت فکر میکنم
تمام طول روز بهت میگم خداحافظ
اما بازم بهت فکر میکنم
با وجود اینکه من میدونم به جا یی میری که دیگه نمیتونم بهت بچسبم و پیشت باشم
حتی اگه از دستام دور بشی
دیگه نمیتونم پیدات کنم فقط می تونم گریه کنم
چیکار باید بکنم؟چیکار باید بکنم؟ من فقط میتونم تو رو ببینم
چیکار باید بکنم؟چیکار باید بکنم؟ من فقط عاشق توام
منو ببخش منو ببخش.می تونی بشنوی؟
خواهش می کنم پیشم برگرد اگه نه دیگه نمیتونم ادامه بدم
چیکار باید بکنم؟چیکار باید بکنم؟من فقط تو رو دارم
چیکار باید بکنم؟چیکار باید بکنم؟تو داری ترکم میکنی
چیکار باید کنم؟چیکار باید کنم؟ تو داری منو تنها میزاری
عاشقتم عاشقتم بدون تو فقط گریه میکنم
اما تو نمیتونی بشنوی چون من فقط در درونم داد میزنمچرا وقتی دراز می کشم که به خواب برم فقط به تو فکر می کنم؟
منم به کمی خواب احتیاج دارم فردا کارهایی برای انجام دادن دارم
هر لحظه که چشمهام رو میبندم صورت تو رو میبینم
بنابرین من سعی می کنم تا بخوانم اما همه چیزی که انجام میدم اینه که جای خودم رو از دست میدم
آیا من از بودن با تو آزار میبینم؟
آیا من کارهامو خوب انجام نمیدم چون تو رو میخوام؟
اما من همیشه این کارها رو انجام میدم
من فقط میخوام به تو زنگ بزنم و بگم سلام
میدونم که ساعت ۳ صبحه
و چند وقت پیش تو رو دیدم
اما من هنوزم درد نیاز به شنیدن صدای تو رو دارم
تا بدونم که تو اینجایی
و به نظر نمیرسه که انتخاب دیگه ای داشته باشم
من متاسفم که تا حالا شب ها بیدارت کردم
احساس تنهایی رو در درونم داشتم
آیا این راهی است برای وقتی که احساس میکنیم که عاشق شده ایم
یا چیز دیگری....